جدول جو
جدول جو

معنی کج درخت - جستجوی لغت در جدول جو

کج درخت
(کَ گَ دَ)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد. جلگه ای و معتدل. سکنه 1990 تن. آب آن از رودخانه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کی دخت
تصویر کی دخت
(دخترانه)
دختر پادشاه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کج سرشت
تصویر کج سرشت
کج نهاد، بد اصل، بدذات
فرهنگ فارسی عمید
(جَ)
دهی از دهستان پائین ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه، واقع در یازده هزارگزی جنوب باختری تربت حیدریه سر راه مالرو تربت حیدریه به کاشمر. دامنه، معتدل، سکنه 317 تن. زبان آنان فارسی آب آن از قنات. و محصولات آنجا غلات و تریاک و میوه جات، پنبه، ابریشم است. شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ سِ رِ)
آنکه طبیعهً بد آفریده شده است. بدذات. بداصل. بدگهر. کج نهاد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
آنکه دست کج دارد. که انحنا و غیر استقامتی در دست وی بود، دزد و کسی که در هر جا هر چه بیند بردارد. (ناظم الاطباء). معتاد بدزدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پر درخت
تصویر پر درخت
جایی که درخت بسیار دارد که درختان انبوه دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کج سرشت
تصویر کج سرشت
آنکه طبیعه بد آفریده شده بد ذات بد اصل بد گهر کج نهاد
فرهنگ لغت هوشیار
دزد، نادرست
فرهنگ واژه مترادف متضاد